- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ایا شکسته سر زلف ترک تبریزی شعار تو همه دل بندی و دلاویزی
2 عبیر و عنبر بر مهر انور افشانی عقیق و شکر بر مشک اذفر آمیزی
3 گهی به سنبل آشفته برگ گل سپری گهی به لاله نو رسته مشک تر، بپزی
4 همی بغلطی بر لاله های بستانی همی بگردی در سبزه های پالیزی
5 به باغ و بستان باشی همیشه بامستان چرا زصحبت نامحرمان نه پرهیزی؟
6 دو شوخ مستند آن هر دو ترک تیغ به دست که کارشان همه خون خواری است و خون ریزی
7 فغان ازین دوستم گر که فتنه شان بگذشت، هزار مرتبه از فتنه های چنگیزی
8 تو گوئی این دو نیاموختند در همه عمر به جز : دو روئی ، و دزدی، و فتنه انگیزی
9 غلام زلف و رخ شاهدان تبریزم خلاف مصلحت زاهدان دهلیزی
10 جماعتی متزهد که دام عام کنند، صلاح و سبحه و سجاده و سحرخیزی
11 ایا منافق معجب من از تو آن بینم که دید جد کبارم ز عجب پرویزی
12 تو خود برهنه، و بی برگ، و خوار باشی وزر به خاک داری چون بوستان پائیزی
13 اگر نه اجوف و مهموزی از چه داری ریش به هر دو پهلو از ضغطه های مهمیزی
14 تو خود چه چیزی؟ آخر چه کاره ای؟ که کنی فغان و شکوه ز بیکاری، وز بی چیزی
15 خدای داد به هر کس، هر آن چه لایق بود نبایدت که به حکم خدا در آویزی
16 تو خواه راضی باش ای عزیز، و خواه مباش بلی، قضاست که وارونه می کند پیزی
17 نه من که با تو به این چربی و به این نرمی بگویم و تو، به آن تندی و به آن تیزی
18 جزین که با تو بگفتم که: حیز و دزد مباش چه کرده ام که به قصد هلاک من خیزی؟
19 برو بباش، چه باید مرا که پند دهم، ترا به مهر، و تو با من به کینه بستیزی
20 مگر نه نایب سلطان روزگار دهد، سزای آن که کند دزدی، و کند حیزی؟
21 عدوی جاهش نوشد شراب زقومی مدام دولت خواهش زلال کاریزی