قضا از آسمان هرگه در بیداد از محتشم کاشانی غزل 269

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

قضا از آسمان هرگه در بیداد بگشاید

1 قضا از آسمان هرگه در بیداد بگشاید زمین بر من زبان بهر مبارک باد بگشاید

2 به خاک از رشحهٔ خون نقش شیرین آید ولیلی رگ فرهاد و مجنون را اگر فصاد بگشاید

3 خط پرویز را از عشق خود در وادی شیرین که هر جا مشکلی در ره بود فرهاد بگشاید

4 زبان عجز بگشاید که ای شاه جفا پیشه کز استیلا کمین بر صید و خود صیاد بگشاید

5 قضا پیش از محل تیر بلائی گر کند پرکش نگهدارد که روزی بر من ناشاد بگشاید

6 در حرمان که دارد صبر دخلی در گشاد آن کلیدش هست چون بر گشته بیداد بگشاید

7 گره از تار زلفش محتشم نتوان گشود اما اگر توفیق باشد کور مادرزاد بگشاید

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر