-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قضا از آسمان هرگه در بیداد بگشاید زمین بر من زبان بهر مبارک باد بگشاید
2 به خاک از رشحهٔ خون نقش شیرین آید ولیلی رگ فرهاد و مجنون را اگر فصاد بگشاید
3 خط پرویز را از عشق خود در وادی شیرین که هر جا مشکلی در ره بود فرهاد بگشاید
4 زبان عجز بگشاید که ای شاه جفا پیشه کز استیلا کمین بر صید و خود صیاد بگشاید
5 قضا پیش از محل تیر بلائی گر کند پرکش نگهدارد که روزی بر من ناشاد بگشاید
6 در حرمان که دارد صبر دخلی در گشاد آن کلیدش هست چون بر گشته بیداد بگشاید
7 گره از تار زلفش محتشم نتوان گشود اما اگر توفیق باشد کور مادرزاد بگشاید