ای خطهٔ ایران مهین‌، از ملک‌الشعرا بهار قصیده 209

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

ای خطهٔ ایران مهین‌، ای وطن من

1 ای خطهٔ ایران مهین‌، ای وطن من ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من

2 ای عاصمهٔ دنیی آباد که شد باز آشفته کنارت چو دل پر حزن من

3 دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست ای باغ گل و لاله و سرو و سمن من

4 بس خار مصیبت که خلد دل را بر پای بی روی تو، ای تازه شکفته چمن من

5 ای بار خدای من گر بی‌تو زیم باز افرشتهٔ من گردد چون اهرمن من

6 تا هست کنار تو پر از لشکر دشمن هرگز نشود خالی از دل محن من

7 از رنج تو لاغر شده‌ام چونان کاز من تا بر نشود ناله نبینی بدن من

8 دردا و دریغاکه چنان گشتی بی‌برک کاز بافتهء خویش نداری کفن من

9 بسیار سخن گفتم در تعزیت تو آوخ که نگریاند کس را سخن من

10 وانگاه نیوشند سخن‌های مرا خلق کز خون من آغشته شود پیرهن من

11 و امروز همی‌گویم با محنت بسیار دردا و دریغا وطن من‌، وطن من

عکس نوشته
کامنت
comment