اصل ناپیدا و عکسی در از آشفتهٔ شیرازی غزل 997

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

اصل ناپیدا و عکسی در میان افکنده ای

1 اصل ناپیدا و عکسی در میان افکنده ای کیمیا پنهان و غوغا در جهان افکنده ای

2 گل شدت آئینه دار رنگ و بو در بوستان سوز از آن در عندلیب نغمه خوان افکنده ای

3 بر ظهورت متفق قومی شده زاهل یقین قوم دیگر را بخفیه در گمان افکنده ای

4 تا کنم حل بر حکیمان نقطه موهوم را گفتگوئی از دهانت در میان افکنده ای

5 تا کشم در رشته توصیف توحید تو را لؤلؤ منظوم از آنم در دهان افکنده ای

6 شمه ای از وصف رخسار تو نتوانم نگاشت گرچه استعدا در کلک و بیان افکنده ای

7 بر زبان کس نمیگنجد چون اوصاف تو زآن سبب نام علی را بر زبان افکنده ای

8 از پی تمییز قلب صاف در بازار کون این محک را در میان بر امتحان افکنده ای

9 ای طبیب درد عیسی ای علی مرتضی رحم کن آشفته را کش ناتوان افکنده ای

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر