فتنه از ملک شهنشه دور از نشاط اصفهانی مثنوی 23

نشاط اصفهانی

آثار نشاط اصفهانی

نشاط اصفهانی

فتنه از ملک شهنشه دور شد

1 فتنه از ملک شهنشه دور شد بود هر جا دشمنی مقهور شد

2 آخر این دل نیز زان شاه ماست تا بکی مقهور نفس فتنه زاست

3 ای خدا تا کی بباید زیستن گه اسیر نفس و گه مقهور تن

4 قاصد جانی و مقصود دلی خالق جان و دل از آب و گلی

5 چیست جان مرغی و کویت گلشنی چیست دل از تن بسویت روزنی

6 مرگ کو تا رخنه در روزن کند از بن این دیوار غم را بر کند

7 این نه مرگ من بود مرگ تن است تن قفس جان مرغ و جانان گلشن است

8 من قفس را جا بگلشن دیده ام بر قفس سد گونه روزن دیده ام

9 گوش بر آواز مرغان چمن چشم بر شاخ کل و سرو و سمن

10 گه ازین رخنه گه از آن روزنم منتظر تا کی قفس را بشکنم

11 مرگ تن در تن حیات جان شود مشکلات من ز مرگ آسان شود

12 مرگ تن سهل است جان پاینده باد ور شود جان نیز جانان زنده باد

13 من ز مرگ اندیشم ای بس ابلهی شرح این قصه که گوید کو تهی

عکس نوشته
کامنت
comment