به شب ماهی میان کاروان است از همام تبریزی غزل 31

همام تبریزی

آثار همام تبریزی

همام تبریزی

به شب ماهی میان کاروان است

1 به شب ماهی میان کاروان است که روی او دلیل ساربان است

2 چه جای ساربان کاندر پی او ز دل‌ها کاروان بر کاروان است

3 عجب آید مرا زان رهزن دل که در شب رهنمای رهروان است

4 چنین صورت ز آب و گل نیاید مگر جانی به شکل تن روان است

5 چنین ماهی چو بر روی زمین هست زمین را صد شرف بر آسمان است

6 به زیر سایه کی بوده‌ست خورشید رخش خورشید و زلفش سایبان است

7 به هر منزل که می‌راند به تعجیل دو اسبه جان ما در پی دوان است

8 به هر منزل که کرد آنجا گذاری نشان روی‌های عاشقان است

9 به از کحل جواهر دیده‌ها را غبار موکب جان و جهان است

10 دل نامهربان ساربان را فراغت از همام مهربان است

11 بگو آهسته ران محمل کشان را که همراهت فقیری ناتوان است

عکس نوشته
کامنت
comment