- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فداک عقلی و روحی، که راحت جانی مرا بدرد سپاری و عین درمانی
2 ز پا فتاده ام، از دست رفته، دستم گیر نگویمت: بچه غایت، چنانکه می دانی
3 شکیب نیست مرا از تو یک زمان، ای دوست که شمع مجلس انسی و نور اعیانی
4 مقررست و معین که: هیچ نتوان یافت طریق راه خدا را بفکر شیطانی
5 علی الدوام بگوش دلم رسد ز درون صفیر بانگ «اناالحق » خروش «سبحانی »!
6 میان جبه و دستار غیر عاشق نیست حدیث «لیس » که «فی جبتی » همی خوانی
7 ز ذره باز نگویی که نور خورشیدی حدیث چشمه نگویی که بحر عمانی
8 میان مرده دلان روز چند می بودم ز دوست زنده شدم، «الحبیب احیانی »
9 یقین که قاسمی اندر رحیل همراهست در آن زمان که بکوبند کوس سلطانی