1 ساز بر خود حرام، آسایش که فراغت طریق مردی نیست
2 پا بفرسای در ره طلبش پا همین بهر هرزه گردی نیست
1 عشاق به غیر دوست، عاری دارند از حسرت آرزوی او بیزارند
2 و آنان که کنند طاعت از بهر بهشت عشاق نیند، بهر خود در کارند
1 دنیا که دلت ز حسرت او زار است سرتاسر او تمام، محنتزار است
2 بالله که دولتش نیرزد به جوی تالله که نام بردنش هم عار است