- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به جائی دلت گرم سوداست گوئی دل بیسر و برگ از آنجاست گوئی
2 تو را مستی هست پنهان نه پیدا ولیکن نه مستی صهباست گوئی
3 دل نیست برجا فلک بر تو دیدی ز جام هوس باده پیماست گوئی
4 به من میکنی لطفی از حد زیاده مرادت ازین لطف ایذاست گوئی
5 بهر چشم برهم زدن بهر قتلم ز چشمت به ابرو صد ایماست گوئی
6 فلک بر زمین از دو چشم تر من گمارنده هفت دریاست گوئی
7 متاع قرار و سکون در دل ما درین عهد اکسیر و عنقاست گوئی
8 به دل هرچه دیدند بردند خوبان دل عاشقان خوان یغماست گوئی
9 پراکنده عشقی که دانم به طعنش لب اوست گویا دل ماست گوئی
10 ز بزم بتان محتشم خاست طوفان ستیزندهٔ مست من آنجاست گوئی