- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دید مجنون را یکی صحرا نورد در میان بادیه بنشسته فرد
2 ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم می زند حرفی به دست خود رقم
3 گفت ای مفتون شیدا چیست این می نویسی نامه سوی کیست این
4 هر چه خواهی در سوادش رنج برد تیغ صرصر خواهدش حالی سترد
5 کی به لوح ریگ باقی ماندش تا کسی دیگر پس از تو خواندش
6 گفت شرح حسن لیلی می دهم خاطر خود را تسلی می دهم
7 می نویسم نامش اول وز قفا می نگارم نامه عشق و وفا
8 نیست جز نامی ازو در دست من زان بلندی یافت قدر پست من
9 ناچشیده جرعه ای از جام او عشقبازی می کنم با نام او