غرقه خون چون خسرو از شیرویه از جامی هفت اورنگ 49

غرقه خون چون خسرو از شیرویه خفت

1 غرقه خون چون خسرو از شیرویه خفت نکته ای خوش در حق شیرویه گفت

2 که بدان شاخی که آب از اصل خورد سر کشید از آب و قصد اصل کرد

3 اصل را چون کند و شد میدان فراخ خشک و بی بر بر زمین افتاد شاخ

عکس نوشته
کامنت
comment