-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به جمله ما که اسیران قلعه ناییم نشسته ایم و زیان کرده بر بضاعتها
2 نه مالهایی کآنگاه بود فایده داشت نه سود دارد اکنون همی براعتها
3 همان کفست و نخیزد ازو سخا و کرم همان دلست نجنبد درو شجاعت ها
4 به روز تا بر ما اندر آید از روزن کنیم روشنی و باد را شفاعت ها
5 ز بهر هستی ها نیست کردمی لیکن به نیستی ها کردم بسی قناعت ها
6 دراز عمری دارم که اندرین زندان بر من از غم دل سالهاست ساعتها
7 چه نازها کنم امروز من به برنایی کنم ز پیری فردا بسی خلاعت ها
8 به کردگار که در راحتم ز تنهایی که سیر گشت دل من از آن جماعت ها
9 من ار نکردم بذله مصون زیم چونان چو نظم ما را افتد همی اشاعت ها
10 اگر جهان را چونین ندانمی مجبور به شعرها زنمی بر جهان شناعت ها