- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در سر زلف تو ای دوست چه شرهاست که نیست در دهان نمکینت چه نمکهاست که نیست
2 در غم هجر تو ای سرور خوبان جهان در کدامین دل و جان خون جگرهاست که نیست
3 در کمال رخ تو نسخه ی جان می بینم از دعای من مسکین چه اثرهاست که نیست
4 جان ز من خواسته بودی و متاعیست حقیر ای فدای کف پای تو چه سرهاست که نیست
5 صبح روی تو چو خورشید جهان افروزست در سر زلف چو شام تو چه سرهاست که نیست
6 ای صبا از چمن جان و زبان بلبل چه شنیدی و چه آشوب و خبرهاست که نیست
7 گفت گل می رسد اینک به هوای رخ گل در کدامین دل از آن روی شررهاست که نیست
8 بنگر در صفت صنع الهیت دوست در رخ چون خور دلبر چه نظرهاست که نیست