کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی
کمال خجندی

در سر زلف تو تنها به دل شیدا از کمال خجندی غزل 138

غزل 138 ام از 1252 غزلیات

در سر زلف تو تنها به دل شیدا رفت

1 در سر زلف تو تنها به دل شیدا رفت و دل هر دو به هم در سر این سودا رفت

2 رفت دل بکنه چون باد در آن حلقه زلف شب تاریک زهی دل که چنین تنها رفت

3 از سر زلف تو دوشینه حکایات دراز همه گفتند ولی باد صبا تنها رفت

4 بر درت گرچه زدم خاک به چشمان رقیب حیف از آن سرمه که در دیده نابینا رفت

5 دانة خال به بالای لبت دانی چیست؟ زین دل سوخته دودی است که بر بالا رفت

6 روی ننموده به یک زاهد و میخواره هنوز از تو در صومعه و میکده صد غوغا رفت

7 در سماعی که غزلهای تو خواندند کمال صوفیان را همه از سر هوس حلوا رفت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر در سر زلف تو تنها به دل شیدا رفت

شاعر شعر در سر زلف تو تنها به دل شیدا رفت چه کسی است ؟

شاعر شعر در سر زلف تو تنها به دل شیدا رفت کمال خجندی می باشد.

شعر در سر زلف تو تنها به دل شیدا رفت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر در سر زلف تو تنها به دل شیدا رفت چیست ؟

قالب شعر در سر زلف تو تنها به دل شیدا رفت غزل است

مضمون اصلی شعر در سر زلف تو تنها به دل شیدا رفت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر