1 در دیدهٔ تو روشنی شرم به است در سینهٔ تو جان و دل نرم به است
2 پرهیز کن از فسردگی در ره عشق کز گریه سر خندهٔ گرم به است
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 غمگساری در لباس دشمنی محبوبی است خشم و ناز آرایش بیرون و بزم خوبی است
2 گر به سختی درد من ظاهر شود کاین اضطراب هم ترازوی متاع طاقت ایوبی است
1 صد قول به یک زمزمه طی می کنم امشب مستی نه به اندازه ی می می کنم امشب
2 مجنون ترا قبله اجابت ز دعا بود هنگام دعا روی به حی می کنم امشب
1 نی مهر دوست دارم ، نی کین دشمنان را یک طور دوست دارم بی مهر و مهربان را
2 غم می کشد عنانم من هم شتاب دارم از هم دعا بگویند یاران شادمان را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به