- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در عشق تو تا چند کشم بار ملامت اندیشه نداری مگر از روز قیامت
2 از کوی ملامت دل من رخت به در برد تا کرد وطن در سر کویت به سلامت
3 در بحر غم عشق تو بیچاره دلم را نه راه گریزست و نه یارای اقامت
4 چون پند رفیقان موافق نشنیدی ای دل ندهد فایده امروز ندامت
5 بنواز به تشریف وصالت دل ما را گر بنده نوازی ز سر لطف و کرامت
6 چون ملک دلم شد ز قدوم تو مشرّف جان خود به چه ارزد که فرستم به اقامت
7 چشمان تو در گوشه ی محراب دو ابرو مستند و نشاید که کند مست امامت
8 گر جان جهان در عوض وصل بخواهی ترکت نتوان کرد و کنم ترک تمامت
9 ای مردمک دیده ز شوخی ننشستی تا شد دل تنگم هدف تیر ملامت