در سینه دلت مایل هر شعلهٔ از فروغی بسطامی غزل 97

فروغی بسطامی

آثار فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

در سینه دلت مایل هر شعلهٔ آهی است

1 در سینه دلت مایل هر شعلهٔ آهی است در سیم سفید تو عجب سنگ سیاهی است

2 جان از سر میدان تو بیرون نتوان برد کز صف زده مژگان تو هر گونه سپاهی است

3 یک باره نشاید ز کسی چشم بپوشی کاسوده دل از چشم تو گاهی به نگاهی است

4 فریاد که دل در سر سودای تو ما را انداخت به راهی که برون از همه راهی است

5 گر شاهد درد دل عاشق رخ زرد است در دعوی عشق تو مرا طرفه گواهی است

6 از خط تو مهر کهنم تازه شد امروز نازم سر خطت که عجب مهر گیاهی است

7 چون خون مرا تیغ تو هر لحظه نریزد کز عشق توام هر نفسی تازه گناهی است

8 هرگز نکشم منت خورشید فلک را تا بر سر من سایهٔ کج کرده کلاهی است

9 در کوی کسی عشق فکنده‌ست به چاهم کز هر طرفش یوسفی افتاده به چاهی است

10 اندیشه‌ای از فتنهٔ افلاک ندارد آن را که ز خاک در می‌خانه پناهی است

11 گویند فروغی که مه و سال تو چون است در مملکت عشق نه سالی و نه ماهی است

عکس نوشته
کامنت
comment