ای در غمت انگشت نما سبحه شماران از جامی غزل 386

ای در غمت انگشت نما سبحه شماران

1 ای در غمت انگشت نما سبحه شماران زابروی کجت همچو کمان خم چله داران

2 ساکن نشد از آب مژه آتش آهم ننشست فرو شعله برق از نم باران

3 از دولت پابوس تو چون سر نفرازم کین دست نداده ست یکی را ز هزاران

4 شیرینی عرفان نبود روترشان را حلوا چه کند کس طلب از غوره فشاران

5 از خیل سگان تو بریدن نتوانم کاری نبود صعبتر از فرقت یاران

6 تیر تو که از سینه افگار من آمد می آید ازو مرهمی سینه فگاران

7 زد خنده لبت از دم جان پرور جامی چون غنچه به باغ از نفس باد بهاران

عکس نوشته
کامنت
comment