- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در ما به ناز مینگرد دلربای ما بیگانهوار میگذرد آشنای ما
2 بیجرم دوست پای ز ما درکشیده باز تا خود چه گفت دشمن ما در قفای ما
3 با هیچکس شکایت جورش نمیکنم ترسم به گفتگو کشد این ماجرای ما
4 ما دل به درد هجر ضروری نهادهایم زیرا که فارغست طبیب از دوای ما
5 هردم ز شوق حلقهٔ زنجیر زلف او دیوانه میشود دل آشفته رای ما
6 بر کوه اگر گذر کند این آه آتشین بی شک بسوزدش دل سنگین برای ما
7 شاید که خون دیده بریزی عبید از آنک او میکند همیشه خرابی بجای ما