در ما فکنده ای چو سر زلف از جهان ملک خاتون غزل 56

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

در ما فکنده ای چو سر زلف خویش تاب

1 در ما فکنده ای چو سر زلف خویش تاب زین بیش آن مپیچ و سر از سوی ما متاب

2 تا کی نهان شوی ز دو چشم دلم بگو هرگز که دید صورت خورشید در نقاب

3 ما را ز مهر روی تو در دل حرارتیست تسکین آن نمی شود اّلا به ماهتاب

4 ماه رخت مدار دریغ از من ضعیف از ذرّه کی دریغ کند مهر آفتاب

5 رنجور عشق را ز دِوا چاره ای بساز زیرا که هست چاره ی بیچارگان ثواب

6 ای سرو راستی بنشین در دو چشم ما دانی که جای سرو روانست در سر آب

7 آتش گرفت در دل ما رحمتی نمای زان رو که خون همی رود از چشم ما چو آب

8 گفتم جهان ز عدل تو آبادتر شود اکنون یقین شدم که تو خواهی جهان خراب

عکس نوشته
کامنت
comment