-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در شکار امروز صید آهوان او که بود وانکه تیر غمزه میخورد از کمان او که بود
2 مردمی با مردم آهو شکار او که کرد جان فشان پیش خدنگ جانستان او که بود
3 از هواداران نگهبان سپاه او که گشت وز وفاداران نگهدار سگان او که بود
4 تیر مژگان در کمان ابروان چون مینهاد در میان جان هدف ساز نشان او که بود
5 کشتکان چو بستهٔ فتراک خوبان میشدند زان میان دلبسته موی میان او که بود
6 شب که از جولان عنان برتافت همچون آفتاب در رکاب او که رفت و همعنان او که بود
7 محتشم چون از سگان افتاد امشب جدا آن که در افغان نیامد از فغان او که بود