- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درین ره هرچه جونی آن بیابی بجو نقدی که ناگاهان بیابی
2 بکوی او دلی کم کن که آنجا یکی دل گم کی صد جان بیابی
3 به جان گر طالب یک درد باشی طلب تا کرده صدر درمان بیابی
4 گری بر خویش چون ابر بهاران که سر سبزی ازین باران بیابی
5 شب وصل آن هم خندان لبی ها چو شمع از دیدهٔ گریان بیابی
6 دگر از بافتن سپری ندانی چنین گنجی اگر پنهان بیابی
7 کمال بر هر زمانی باید او را هنوزش همچنان جویان بیابی