- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درین ره گر به ترک خود بگویی ببینی کان چه میجویی خود اویی
2 تو جانی و چنان دانی که: جسمی تو دریایی و پنداری که جویی
3 تویی در جمله عالم آشکارا جهان آیینهٔ توست و تو اویی
4 نمیدانم چو بحر بیکرانی چرا پیوسته در بند سبویی؟
5 ز بیرنگی تو را چون نیست رنگی از آن در آرزوی رنگ و بویی
6 به گرد خود برآ، یک بار، آخر به گرد هر دو عالم چند پویی؟
7 مراد خود هم از خود بازیابی عراقی، گر به ترک خود بگویی