- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در این وادی که معموری نه دیوار و نه در دارد خوشا آن کس که نم در چشم و آهی در جگر دارد
2 طریق خودنمایی نیست در آیین درویشی کلاه فقر را پوشد کسی کاو ترک سر دارد
3 جهان را هر زمان تغییر اوضاع است در باطن که دریا در حقیقت هر نفس موج دگر دارد
4 کسی از چاپلوسی دلنشین ما نمی گردد که در مجلس مگس هم دست بر بالای سر دارد
5 تو را در دل هزار امید و گویی طالب اویم برو ای مرغ زیرک عاشقی کار دگر دارد
6 ز بس اهل جهان فکر حیات خویشتن دارند غم مردن سعیدا بهر مردم بیشتر دارد