1 درین کتاب پریشان نگر به خاطر جمع مگو چو کار جهان درهمست و آشفته
2 هزار گنج نصیحت درون هر حرفش چون روح در دل و دانش به مغز بنهفته
3 ولی خبر نه ازین بوالفضول نادان را ازین که بر سر هر گنج اژدها خفته
1 الا تدارک ماه صیام بایدکرد خلاف عادت شرب مدام باید کرد
2 به مصلحت دو سه روزی نماز باید کرد ز می قعود و به تقوی قیام بایدکرد
1 این چه جشنست کزو جان جهان در طرب است در نُه افلاک از او سور و سرور عجب است
2 چرخ در رقن و زمی سرخوش ویتی سرمست راست پرسی طرب اندر طرب اندر طرب است
1 تا سلیمان زمان زندان اسکندر گرفت کار عالم خاصه ایران رونقی دیگر گرفت
2 خسرو غازی هلاکوخان که از هر حملهای پشت صد لشکر شکست و روی صد کشور گرفت