1 در عالم عشق هر که را یار بود صندوق وجودش همه اسرار بود
2 با این همه گر زخود نشانی بدهد در حال مقامش رسن و دار بود
1 آتش نزند در دل ما الّا او کوته نکند منزل ما الّا او
2 گر جمله جهانیان طبیبم گردند حل می نکند مشکل ما الّا او
1 در نفی تو خلق را امان نتوان داد جز در ره اثبات تو جان نتوان داد
2 با آنکه زتو هیچ مکان خالی نیست در هیچ مکان از تو نشان نتوان داد
1 از دل همه ساله درد حاصل باشد از درد گزیر نیست چون دل باشد
2 و آن را که زدرد بی نصیب است چو من هم دل باشد ولیک غافل باشد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به