-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در عالم عشق تو نه کفر است و نه اسلام عشاق تو فارغ ز پرستیدن اصنام
2 آن جا که جمال تو نه تغییر و نه تبدیل وان جا که وجود تو نه آغاز و نه انجام
3 در مژده گذر کن که دمی در بدنش روح بر زنده نظر کن که بری از دلش آرام
4 سرمایه آمالی و بخشندهٔ احوال دیباچهٔ ارواحی و شیرازهٔ اجسام
5 هم قبلهٔ عشاقی و هم کعبهٔ مشتاق هم شورش آفاقی و هم فتنهٔ ایام
6 دلهای مجرد همه در چنبر آن زلف مرغان بهشتی همه در حلقهٔ آن دام
7 یک میکده می خوردم از آن لعل میآلود یک باغچه گل چیدم از آن عارض گلفام
8 ما را نه غم طعن و نه اندیشهٔ ناموس مستان تو آسوده هم از ننگ و هم از نام
9 تا زیب بناگوش تو شد طرهٔ مشکین هرگز خبرم نیست نه از صبح و نه از شام
10 هیچ از لب و چشم تو قناعت نتوان کرد یارب چه نهادند در این شکر و بادام
11 بگذار ببوسد لب نوش تو فروغی زان پیش که جان را بنهد بر سر این کام