1 در جهان دبدبهٔ عشقِ من افتاد چو صور شد چنین قصّهٔ من در همه عالم مشهور
2 من چنین ساکن و آزاد و شکیبا و صبور متّهم گشته به تفلید و به بهتان و به زور
3 رؤیتی هست مرا راست بگویم با نور رؤیتی کز نظرِ اهلِ ریا باشد دور
4 هر نظر طاقتِ آن نور ندارد به ظهور دیدهور دارد نادیدهوران را معذور
5 ناید از راهِ نظر در نظرِ ما منظور سَترِ ما پاره و او از نظرِ ما مستور
6 خلقِ عالم شده مستغرقِ دریایِ غرور طالبِ گوهر و گنجور نهنگانِ غیور
دیدگاهها **