1 در کار کش این عقل به کار آمده را تا راست کند کار به هم برزده را
2 از نقش خیال در دلت بتکده ایست بشکن بت و کعبه ساز بتکده را
1 تخمی است خرد، که جان از او رُست و روان بار و بر و برگش آخشیج و حیوان
2 از تخم غرض بَر است و بَر هَست همان آباد بر آن بَر که ز تخم است نشان
1 بی آن که به کس رسید زوری از ما یا گشت پریشان، دلِ موری از ما
2 بی هیچ برآورد به صد رسوایی شوریده سر زلف تو، شوری از ما
1 ای صوفی صافی که خدا میطلبی او جای ندارد، ز کجا میطلبی؟
2 گر زانکه شناسی اش چرا می خواهی ور زانکه ندانی اش که را میطلبی؟