- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در وصیت از بزرگان جهان گفت دانائی بفرزند خلف
2 با کسی کن دوست کو درد و حال با تو باشد همچو گوهر در صدف
3 بر نگردد از تو چون گردی فقیر صحبتت داند در آنحالت شرف
4 هم نخواهد چون ترا بیند غنی تا شود مالت بآسانی تلف
5 ور کند گردون ترا در جاه ماه با تو دارد چهره خود بی کلف
6 اینت کار خوب اگر گردد تمام اینت یار نیک اگر آید بکف