1 در راه یگانگی نه کفرست و نه دین یک گام زخود برون نه و راه ببین
2 ای جان جهان تو راه اسلام گزین با مار سیه نشین و با ما منشین
1 بنگر به جهان سر الهی پنهان چون آب حیات در سیاهی پنهان
2 پیدا آمد ز بحر ماهی انبوه شد بحر ز انبوهی ماهی پنهان
1 چشمم که نداشت تاب نظارهٔ یار شد اشک فشان به پیش آن سیم عذار
2 در سیل سرشک عکس رخسارش دید نقش عجبی بر آب زد آخر کار
1 آن وقت که این انجم و افلاک نبود وین آب و هوا و آتش و خاک نبود
2 اسرار یگانگی سبق میگفتم وین قالب و این نوا و ادارک نبود
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما