در راه عشق روی تو ما از جهان ملک خاتون غزل 1103

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

در راه عشق روی تو ما بی خبر رویم

1 در راه عشق روی تو ما بی خبر رویم مجنون صفت همیشه به کوه و کمر رویم

2 راهیست پیچ پیچ چو زلف بتان دراز آن به بود که با رخ او در قمر رویم

3 بویی ز وصل او به مشامم نمی رسد ای دل بیا که تا قدمی پیشتر رویم

4 دانی خدنگ غمزه دلدار قاتلست در پیش ناوک غم او جان سپر رویم

5 چشمش بلای خلق جهانست چون کنم شاید که از بلا قدری دورتر رویم

6 چون در دیار خویش نداریم رونقی ای دل بیا بیا که به شهری دگر رویم

7 بنمای روی مهوشت ای عمر نازنین تا از شعاع روی تو از خود بدر رویم

عکس نوشته
کامنت
comment