1 در راه خدا حجاب شد یک سو زن رو جملهٔ کار خویش را یک سو زن
2 در ماندهٔ نفس خویش گشتی و ترا یک سو غم مال و دختر و یک سو زن
1 گه میگردم بر آتش هجر کباب گه سر گردان بحر غم همچو حباب
2 القصه چو خار و خس درین دیر خراب گه بر سر آتشم گهی بر سر آب
1 دنیا به مثل چو کوزهٔ زرین است گه آب در او تلخ و گهی شیرین است
2 تو غره مشو که عمر من چندین است کاین اسب عمل مدام زیر زین است
1 در کعبه اگر دل سوی غیرست ترا طاعت همه فسق و کعبه دیرست ترا
2 ور دل به خدا و ساکن میکدهای می نوش که عاقبت بخیرست ترا
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما