در آب دیده یا در سینهٔ پرآذر از حزین لاهیجی غزل 729

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

در آب دیده یا در سینهٔ پرآذر اندازم

1 در آب دیده یا در سینهٔ پرآذر اندازم دل بیمار خود را بر کدامین بستر اندازم؟

2 جهان افسرده شد از عشق خون آشام، اشارت کن که این دل مردگان را در رگ جان نشتر اندازم

3 کف خاکستر تفسیده ام در کار محشر کن که دوزخ در بهشت و العطش در کوثر اندازم

4 دل نامهربانت کینهٔ عاشق چرا دارد؟ اگر رسم وفا عیب است از عالم براندازم

5 قدح پیمای من، داری اگر ذوق کباب دل بفرما تا به داغ دوستی بر اخگر اندازم

6 غبار دل بود، تا کی، کهن ویرانهٔ دنیا؟ بگو تا کار عالم را به مژگان تر اندازم

7 بساط عشق بازان گرمی هنگامه می خواهد تو چوگان کن کمند زلف را تا من سراندازم

8 حزین از عشق دارم در رگ جان گرمی خونی که در شمشیر قاتل پیچ و تاب جوهر اندازم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر