-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در آب دیده یا در سینهٔ پرآذر اندازم دل بیمار خود را بر کدامین بستر اندازم؟
2 جهان افسرده شد از عشق خون آشام، اشارت کن که این دل مردگان را در رگ جان نشتر اندازم
3 کف خاکستر تفسیده ام در کار محشر کن که دوزخ در بهشت و العطش در کوثر اندازم
4 دل نامهربانت کینهٔ عاشق چرا دارد؟ اگر رسم وفا عیب است از عالم براندازم
5 قدح پیمای من، داری اگر ذوق کباب دل بفرما تا به داغ دوستی بر اخگر اندازم
6 غبار دل بود، تا کی، کهن ویرانهٔ دنیا؟ بگو تا کار عالم را به مژگان تر اندازم
7 بساط عشق بازان گرمی هنگامه می خواهد تو چوگان کن کمند زلف را تا من سراندازم
8 حزین از عشق دارم در رگ جان گرمی خونی که در شمشیر قاتل پیچ و تاب جوهر اندازم