در وادی محبت، چون خضر راهبر از سلیم تهرانی غزل 696

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

در وادی محبت، چون خضر راهبر باش

1 در وادی محبت، چون خضر راهبر باش با رهروان دریا، چون موج همسفر باش

2 انگشت دایه در کام زهر غمم کشیده ست در دست من هر انگشت، گو شاخ نیشکر باش

3 آشوب موج و طوفان سامان اهل دریاست همچون سفینه ی عشق، مجموعه ی خطر باش

4 چندان که بال باز است، پرواز در خیال است ای دل به کنج عزلت، عنقای بسته پر باش

5 هرکس به کینه ی ما خیزد، کمر نبندد چون کوه خصم ما را هر عضو گو کمر باش

6 چون آسمان عدویی داری سلیم بر سر غافل نمی توان بود، از خویش باخبر باش

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر