-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در وادی محبت، چون خضر راهبر باش با رهروان دریا، چون موج همسفر باش
2 انگشت دایه در کام زهر غمم کشیده ست در دست من هر انگشت، گو شاخ نیشکر باش
3 آشوب موج و طوفان سامان اهل دریاست همچون سفینه ی عشق، مجموعه ی خطر باش
4 چندان که بال باز است، پرواز در خیال است ای دل به کنج عزلت، عنقای بسته پر باش
5 هرکس به کینه ی ما خیزد، کمر نبندد چون کوه خصم ما را هر عضو گو کمر باش
6 چون آسمان عدویی داری سلیم بر سر غافل نمی توان بود، از خویش باخبر باش