کرده در غنچه نهان تنک از آشفتهٔ شیرازی غزل 188

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

کرده در غنچه نهان تنک شکر کاین دهنست

1 کرده در غنچه نهان تنک شکر کاین دهنست ریزه قند زلب ریزد و گوید سخنست

2 گر در اسلام بهند و نه حلال است بهشت از چه بر عارضت آنخال سیه را وطنست

3 شهره شهر شد از عشق تو گر دل چه عجب عشق شیرین سبب شهره گی کوهکنست

4 یوسف از چاه برون آمد و بر شد از ماه باز یعقوب ستمدیده ببیت الحزنست

5 کاروان خطش از دست بگیرد شاید یوسف دل که گرفتار بچاه ذقنست

6 هم قضا از خطر تیز نظر در حذر است فتنه مفتون تو ای زلف شکن در شکنست

7 منم آشفته و شیدائی و سودائی عشق تا که سر سرو زلفت بسویدای منست

عکس نوشته
کامنت
comment