در دام حادثات ز کس یاوری از رهی معیری قطعه 110

رهی معیری

آثار رهی معیری

رهی معیری

در دام حادثات ز کس یاوری مجوی

1 در دام حادثات ز کس یاوری مجوی بگشا گره به همت مشکل‌گشای خویش

2 سعی طبیب موجب درمان درد نیست از خود طلب دوای دل مبتلای خویش

3 بر عزم خویش تکیه کن ار سالک رهی واماند آن که تکیه کند بر عصای خویش

4 گفت آهویی به شیر سگی در شکارگاه چون گرم پویه دیدش اندر قفای خویش

5 کای خیره‌سر به گرد سمندم نمی‌رسی رانی و گر چو برق به تک بادپای خویش

6 چون من پی رهایی خود می‌کنم تلاش لیکن تو بهر خاطر فرمانروای خویش

7 با من کجا به پویه برابر شوی از آنک تو بهر غیر پویی و من از برای خویش

عکس نوشته
کامنت
comment