1 به رسم حضرت سلطان عهد شیخ اویس که عهد سلطنتش باد متصل به دوام
2 شد این ربیع معانی جمادی الثانی سنه ثلاث و ستین و سبعمانه تمام
1 دلی چو زلف تو سر تا به پای، جمله شکست ز سر برآمده، در پا فتاده، رفته ز دست
2 ز من برید و به زلفت بریدهات پیوست به پای خویش آمد به دام و شد پا بست
1 قبله ما نیست، جز محراب ابروی شما دولت ما نیست، الا در سر کوی شما
2 روز محشر، در جواب پرسش سودای کفر هیچ دست آویز ما را نیست، جز موی شما
1 از کوی مغان، نیم شبی، ناله نی، خاست زاهد به خرابات مغان آمد و می، خواست
2 ما پیرو آن راهروانیم، که ما را چون نی بنماید، به انگشت، ره راست