1 در ده پسرا می که چمن را تاب است آن می که گل نشاط را مهتاب است
2 بشتاب که آتش جوانی آب است بر خیز که بیداری دولت خواب است
1 از گریه اگر یکدم سربر کنمی من چون شمع بسی آتش بر سر کنمی من
2 من دست نیارم به سر زلف تو بردن ورنه همه آفاق معطر کنمی من
1 آراستند روضه آرامگاه جان یک سر گشاده شد همه درهای آسمان
2 بگشاده در تحیت کروبیان دهن بربسته در کرامت روحانیان میان
1 مژده عالم را که شاه گنبد نیلوفری آمد از ایوان کیوان سوی قصر مشتری
2 تا پدید آرد ز شاخ بید خط مشک نو تا برویاند ز خار خشک گلبرگ تری