- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به رویت اشتیاقم بی نهایت بود گر سویم اندازی عنایت
2 جفا کردی بسی بر من نگارا نپیچیدم سر از مهر و وفایت
3 که جان من ز هجران بر لب آمد بگو جانا اگر اینست رایت
4 تو سلطان جهانداری خدا را نظر کن یک زمان سوی گدایت
5 بسی از دشمن و از دوست دیدم جفا و جور و خواری از برایت
6 تو هم گر زانکه گردانی چو پرگار نگردانم سر از فرمان و رایت
7 گر آب زندگانی بخشدم خضر نخواهم آن و خواهم خاک پایت
8 نظر بر من نداری تا دگربار چه کردند از من مسکین روایت
9 ندارم صبر دل کز حد ببردی جفا و جور را هم هست غایت