در دیده و دل، از دل و از دیده از حزین لاهیجی غزل 939

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

در دیده و دل، از دل و از دیده جدایی

1 در دیده و دل، از دل و از دیده جدایی بی جایی و چون می نگرم در همه جایی

2 لب باده چکان، جلوه چمان، طرّه پریشان آشفته چنین، بر سر بازار چرایی؟

3 گه در جگر گرمی و گه بر مژهٔ تر گه در شکن آه منی، در چه هوایی؟

4 هم شیشه و هم ساغر و هم باده و هم مست هم ساقی و هم نایی و هم نای و نوایی

5 بر تارک سر هوشی و در پردهٔ دل، راز در دیدهٔ سر، نوری و در سینه، صفایی

6 نظّاره کنان از نظر عشق، به حسنی رخساره نهان، در شکن زلف دوتایی

7 گه معتکف خلوت و گه شاهد محفل گه بارکش خرقه و گه زیر قبایی

8 در حدّ اشارات، تو هم مایی و هم من در محو اضافات، برون از من و مایی

9 مست است حزین ، امشب از آن ساقی سرمست مطرب، بزن این پرده، به آهنگ رسایی

عکس نوشته
کامنت
comment