به زبان غمزه رانی چو روم از محتشم کاشانی غزل 581

محتشم کاشانی

آثار محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

به زبان غمزه رانی چو روم به عشوه خوانی

1 به زبان غمزه رانی چو روم به عشوه خوانی به تو ناز داد یاد این همه مختلف زبانی

2 سگی از تو شهسوارم به قبول و رد چکارم بود آن که اضطرارم که نخوانی و نرانی

3 اگرم برون ز امکان دو جهان بود بر از جان همه در ره تو ریزم که عزیزتر ز جانی

4 دو جهان ز توست ای مه بکشی اگر یکی را به تو کس چه می‌تواند مکن آن چه می‌توانی

5 همهٔ فتنه روید از خاک و ستیزه خیزد از گل به زمین کرشمه ریزان چو سمند نازرانی

6 به زبان جور ممکن بود امتحان عاشق تو به تیغم آزمودی و همان در امتحانی

7 بگذر ز کین که ترسم به زمین بشر نماند که ارادهٔ تو ماند به قضای آسمانی

8 طلبی که یار نازی نکشد چه لذت او را دل شوق گرم دارد ارنی ز لن ترانی

9 چو شدی به غیر یاران همه رازهای پنهان دگری اگر بداند تو ز محتشم ندانی

عکس نوشته
کامنت
comment