1 در خرابات ار شبی میل قدح کمتر کنم عذر آن را روزها اندر سر ساغر کنم
2 خواهم از داغ جفا وز زخم گردون لالهوار خاک و خون بر سر کنم وز خاک و خون سر بر کنم
3 تا که در آتشگه دیر مغانم شعلهسان گاه مردن بستر راحت ز خاکستر کنم
4 هردم از کیفیت می چون فتم در عالمی مست باشم چونکه میل عالم دیگر کنم
5 بس که دارم خار غم زین گلشن نیلوفری کی به گلشن میل بر گلهای نیلوفر کنم
6 من که و نام وصال این بس که در دیوانگی جان فدای عشق آن حور پریپیکر کنم
7 کار بیتقدیر چون ممکن نباشد ای حکیم کی نظر بر سیر چرخ و گردش اختر کنم
8 فانیا چون سرخرویی بایدم در راه فقر خرقه و سجاده زان رهن می احمر کنم