در خرابات گدایان از حکیم نزاری قهستانی غزل 63

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

در خرابات گدایان ز سر ناز میا

1 در خرابات گدایان ز سر ناز میا نشنیدی و ندیدی برو و باز میا

2 زینهار از تو که با ساز مخالف نروی راست می ساز چو بازآیی ناساز میا

3 راه ما تا نکنی قطع مقامات مپوی کوی ما تا نشوی خانه برانداز میا

4 جای در باختگان است و بد انداختگان در مقامرکده بی حرمت و اعزاز میا

5 کنج ما گنج نهان است در او بنهفته سوی ما تا نشوی معتمد راز میا

6 تا سرافرازی و گردن کشی از ما دوری پس بنه گردن تسلیم و سرافراز میا

7 روی در کعبة وحدت نتوان با خود رفت در چنین قافله با کثرت انباز میا

8 تا نخوانند به آن جا نتوانی رفتن بر پی بانگ دعا باز خوش آواز میا

9 فاش مرغی است نزاری و چو بلبل بر گل گو دگر بر سر این شاخ به پرواز میا

عکس نوشته
کامنت
comment