-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در کویِ خرابات کسی را که نیازست هشیاری و مستیش همه عین نمازست
2 آن جا نپذیرند نماز و ورع و زهد آنچ از تو پذیرند درین کوی نیازست
3 تا مستیِ رندانِ خرابات بدیدم دیدم به حقیقت که جزین جمله مجازست
4 اسرارِ خرابات به جز مست نداند هش یار چه داند که درین کوی چه رازست
5 خواهی که درونِ حرمِ عشق خرامی در می کده بنشین که رهِ کعبه درازست
6 از می کده ها نالۀ جان سوز برآمد در زمزمۀ عشق ندانم که چه سازست
7 در زلفِ بتان تا چه فریب است که پیوست محمود پریشانِ سرِ زلفِ ایازست
8 زان شعله که از روی بت حسن برافروخت جانِ همه مشتاقان در سوز و گدازست
9 هان تا ننهی پای درین راه به بازی زیرا که درین راه بسی شیب و فرازست
10 چون بر درِ می خانه مرا راه ندادند رفتم به درِ صومعه دیدم که فرازست
11 آواز ز می خانه بر آمد که نزاری درباز تو خود را که درِ می کده بازست