در کوی خرابات، کسی را که نیاز است از عراقی غزل 27

در کوی خرابات، کسی را که نیاز است

1 در کوی خرابات، کسی را که نیاز است هشیاری و مستیش همه عین نماز است

2 آنجا نپذیرند صلاح و ورع امروز آنچ از تو پذیرند در آن کوی نیاز است

3 اسرار خرابات به جز مست نداند هشیار چه داند که درین کوی چه راز است؟

4 تا مستی رندان خرابات بدیدم دیدم به حقیقت که جزین کار مجاز است

5 خواهی که درون حرم عشق خرامی؟ در میکده بنشین که ره کعبه دراز است

6 هان! تا ننهی پای درین راه ببازی زیرا که درین راه بسی شیب و فراز است

7 از میکده‌ها نالهٔ دلسوز برآمد در زمزمهٔ عشق ندانم که چه ساز است؟

8 در زلف بتان تا چه فریب است؟که پیوست محمود پریشان سر زلف ایاز است

9 زان شعله که از روی بتان حسن تو افروخت جان همه مشتاقان در سوز و گداز است

10 چون بر در میخانه مرا بار ندادند رفتم به در صومعه، دیدم که فراز است

11 آواز ز میخانه برآمد که: عراقی در باز تو خود را که در میکده باز است

عکس نوشته
کامنت
comment