در میخانه کزو عقل از امیرعلیشیر نوایی غزل 148

امیرعلیشیر نوایی

آثار امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

در میخانه کزو عقل پریشان آمد

1 در میخانه کزو عقل پریشان آمد حلقه اش حلقه جمعیت رندان آمد

2 نخرامد سوی باغ نظرم سرو قدش که گلش خون دل و خار ز مژگان آمد

3 بنده پیر مغانم که گدایان درش هر یک از وسعت دل قیصر و خاقان آمد

4 از می دور مناز وز خمارش مخروش کار دوران چو بهر لحظه دگر سان آمد

5 باز در شهر چه غوغاست همانا که دگر مست آن کافر بی باک به میدان آمد

6 رند و رسوا شو و آنگه سوی رندان بخرام که به تقوی طرف میکده نتوان آمد

7 جانب اهل ریا صومعه را طوف مکن زانکه هر کس که شد آنسوی پشیمان آمد

8 بدرای از خود و احرام حرم بند از آنک نتوان جانب این بادیه آسان آمد

9 فانیا دیر فنا جای عجب دان که درو کافر عشق شد آنکس که مسلمان آمد

عکس نوشته
کامنت
comment