تو شمع مجلس انسی و شاه عالم جانی از جامی غزل 965

تو شمع مجلس انسی و شاه عالم جانی

1 تو شمع مجلس انسی و شاه عالم جانی بناز بر همه خوبان که نازنین جهانی

2 عجب صبیح و ملیحی عجب جلیل و جمیلی ولی چه سود که قدر جمال خویش ندانی

3 به چهره صورت چینی به غمزه آفت دینی به عشوه شور جهانی به خنده راحت جانی

4 به سحر نرگس مستانه آفت زن و مردی به لطف قامت و بالا بلای پیر و جوانی

5 خدنگ آه ز چرخ از غم تو می گذرانیم گهی بپرس که بی ما چگونه می گذرانی

6 نگویمت سوی خود خوان مرا بدین خوشم از تو که خوانیم سگ خود گر چه سوی خویش نخوانی

7 صفات حسن تو گفتن چه حد جامی بیدل به هر کجا که رسد فکر او تو برتر ازانی

عکس نوشته
کامنت
comment