1 در کوی مجاز هرکه شد راهسپر کی خواری و عزت کندش هیچ اثر
2 بیچاره ستور، نعل بر پا خواهد از آهن و زر بودن نعلش چه خبر
1 بی روی تو کارم همه با دیده تر بود تا دامن خاک از مژهام لخت جگر بود
2 در گلشن اندیشه به یاد رخ و زلفت هر سو که شدم سنبل و گل تا به کمر بود
1 آنان که مرا جورکش یار نوشتند بر عاشقی کوهکن انکار نوشتند
2 چون تخته اطفال ز دل حرف پریشان هرچند که شستیم دگربار نوشتند
1 از شیشه نه می در دل مخمور فرو ریخت انوار تجلیست که بر طور فرو ریخت
2 گلچین چمن دامن گل را ز خجالت چون دید گل روی تو از دور، فرو ریخت