در ره عشق تو جانی می از جهان ملک خاتون غزل 1384

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

در ره عشق تو جانی می دهم در جست و جوی

1 در ره عشق تو جانی می دهم در جست و جوی بو که مقصودی شود حاصل مرا زین گفت و گوی

2 هیچ می دانی که بی روی تو جانا در فراق بر رخ جان می رود ما را ز دیده آب جوی

3 دل ببردی از من و در پا فکندی این رواست از من بیچاره ی مسکین چه می خواهی بگوی

4 این نگار چابک دلبر به میدان از دو زلف رو به چوگان جفا و دل ببرد از من چو گوی

5 همچو گوی آخر نگویی تا به کی این خسته دل در فراق روی تو سرگشته گردم کو به کوی

6 تا به کی تندی و بدخوی کند با ما نگار دل به جان آمد ز دست آن نگار تندخوی

7 ترک بدخویی و تندی کن وگرنه دلبرا در جهان آشفته گردم بر رخ تو همچو موی

عکس نوشته
کامنت
comment